English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 246 (627 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
turtle U لاک پشت شکار کردن
turtles U لاک پشت شکار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bag U شکار کردن با تیر
bags U شکار کردن با تیر
shoot U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
hound U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
poach U دزدکی شکار کردن
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached U دزدکی شکار کردن
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches U دزدکی شکار کردن
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
course U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
hunt U شکار کردن
hunt U اداره کردن تازیها در شکار
hunted U شکار کردن
hunted U اداره کردن تازیها در شکار
hunts U شکار کردن
hunts U اداره کردن تازیها در شکار
hunting U شکار کردن جستجو کردن
weigh in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
rabbit U شکار خرگوش کردن
rabbits U شکار خرگوش کردن
snipe U پاشله شکار کردن
sniped U پاشله شکار کردن
snipes U پاشله شکار کردن
sniping U پاشله شکار کردن
chase U دنبال کردن شکار کردن
chased U دنبال کردن شکار کردن
chases U دنبال کردن شکار کردن
chasing U دنبال کردن شکار کردن
chace U دنبال کردن شکار کردن
foxhunt U باتازی شکار روباه کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
predation U شکار کردن
to p on any one's preserves U در جای قورق شکار کردن
to rid to hounds U با تازی شکار روباه کردن
to ride to hounds U با تازی شکار روباه کردن
Other Matches
quarries U شکار
hunt U شکار
hunts U شکار
gamey U پر از شکار
game U شکار
chace U شکار
quarry U شکار
quarrying U شکار
hank U شکار
prey U شکار
chevy U شکار
predatin U شکار
hanks U شکار
hunted U شکار
chases U شکار
venery U شکار
chase U شکار
ravin U شکار
hunting U شکار
gameless U بی شکار
chasing U شکار
chased U شکار
hank U طعمه شکار
hunting district U شکار گاه
hunting ground U شکار گاه
quarries U شکار موردنظر
hanks U طعمه شکار
area drive U شکار دواندن
hunter U اسب شکار
fair game U شکار قانونی
hunters U اسب شکار
quarries U لاشه شکار
quarry U لاشه شکار
shotgunner U شکار با تفنگ
poniter U نوعی سگ شکار ی
gunning U شکار با تفنگ
shootings U شکار باتفنگ
king hunt U شاه شکار
ducking U شکار مرغابی
huntsmen U شکار باز
huntsman U شکار باز
quarry U شکار موردنظر
quarrying U لاشه شکار
quarrying U شکار موردنظر
fowling U شکار پرنده
shanking U شکار کوسه
predatory habit U خوی شکار
blood sport U کشتن شکار
blood sports U کشتن شکار
shooting U شکار باتفنگ
victims U دستخوش شکار
game law U قانون شکار
falconry U شکار با شاهین
victim U دستخوش شکار
gamy U پراز شکار
whaling U شکار نهنگ
to go a hunting U شکار رفتن
game U سرگرمی شکار
game keep U پاسبان شکار
fair game U شکار مجاز
raven U شکار طعمه شکاری
ravens U شکار طعمه شکاری
prowls U درپی شکار گشتن
raptatorial U لازم برای شکار
prowling U درپی شکار گشتن
prowled U درپی شکار گشتن
raptatory U لازم برای شکار
find U یافتن بوی شکار
big game U شکار حیوانات بزرگ
predatory U تغذیه کننده از شکار
finds U یافتن بوی شکار
shoot U هدف گرفتن شکار
hunting U شکار دشمن یا زیردریایی
foxhunt U شکار روباه باتازی
pointers U سگ شکاری یابنده شکار
pointer U سگ شکاری یابنده شکار
game U شکار گرفته شده
shoots U هدف گرفتن شکار
stool U گروه فریبنده شکار
deer stalking U شکار اهو و گوزن
hog dress U بریدن گلوی شکار
cub hunting U شکار بچه روباه
predatorial U تغذیه کننده از شکار
prowl U درپی شکار گشتن
outfitter U فروشنده لوازم شکار
predators U تغذیه کننده از شکار
outfitters U فروشنده لوازم شکار
shining U پیداکردن شکار در شب بانورافکن
checked U و شدن بوی شکار
predator U تغذیه کننده از شکار
checks U و شدن بوی شکار
bow hunting U شکار با تیر و کمان
chevy U فریاد هنگام شکار
check U و شدن بوی شکار
wood craft U جنگل شناسی از لحاظ شکار
predacious U شکاری تغذیه کننده از شکار
tufter U کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
jaeger U علاقمند به شکار مرد شکارچی
safaris U سفر برای شکار بزرگ
safari U سفر برای شکار بزرگ
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
predaceous U شکاری تغذیه کننده از شکار
master of U سرپرست گروه شکار روباه
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
closed season U فصل منع ماهیگیری یا شکار
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
still hunting U شکار باروش در کمین نشستن
retriever U سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retrievers U سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
foxhounds U تازی مخصوص شکار روباه
cover U بوته زار پناهگاه شکار
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
decoy shooting U شکار به کمک مرغ دام
coverings U بوته زار پناهگاه شکار
foxhound U تازی مخصوص شکار روباه
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
covers U بوته زار پناهگاه شکار
cases U محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
challenge [of a dog] U پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
case U محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
hunting bow U کمان بلند و سنگین برای شکار
to give the tone U هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
wildfowl U مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
covert U بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
sported U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
mask U کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
stag hunting U شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
falconry U تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
fox-hunting U شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
setters U سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
still hunting U روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
setter U سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
sports U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
masks U کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
sport U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
bolting U تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolted U تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
bolts U تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolt U تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
fowling piece U تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
drag hunt U شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
wing shooting U شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
hoick U فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
flu flu U تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
gamey U دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
floo floo U تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
breaks U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
actaeon U اکتئون نام شکارگری که بدن لخت دیاناالههء شکار و جنگل را دیدوبشکل گوزن درامد
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
jacklight U ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
pigsticking U شکار گراز وحشی با نیزه گراز کشی
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
drives U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
Imperial Silk Hunting Carpet U فرش شکارگاهی ابریشمی درباری [این فرش مربوط به قرن شانزده میلادی بوده و در زمینه حاشیه از صحنه های شکار به همراه گل های شاه عباسی و اسلیمی استفاده شده است.]
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com